جامعه یعنی من دوست دارم از کتاب‌ها و فیلم‌ها برایت حرف بزنم و جاهای خوبی از هر کتاب که خوشم آمد را با تو به اشتراک بگذارم، و تو دوست داری برایم شیرینی و دسر درست کنی و ذوق هنرمندی‌ات را با من شریک شوی. یعنی من دوست دارم موسیقی زیبایی که شنیده‌ام و حس خوبی که از آن گرفته‌ام را با تو قسمت کنم و تو دوست داری تصاویر پارک روبروی خانه‌ات یا مهمان‌ها و میزبان‌هایت را به من نشان بدهی. یعنی من حتی برای آسمانِ پر از ابری که قرص خورشید را پوشانده می‌میرم و تو برای باران یا برف نابهنگام. من پرسه زدن در ساحل را دوست دارم و تو کوهنوردی و پیاده‌روی در خیابان‌ها. من دوست دارم از شادی‌ها و غم‌هایم با تو بگویم و تو مایل نیستی کسی از حالات روحی‌ات باخبر شود. من از ت بیزارم و تو پیگیر اخبارهای داخلی و خارجی هستی. جامعه یعنی همین تفاوت‌ها و پذیرفتن تمام این سلیقه‌ها و دغدغه‌ها.

کافی نیست؟ تا کی باید با تفاوت‌ها مبارزه کرد؟ ما در لحظات با هم بودن است که رشد می‌کنیم و اصلاح یا تکثیر می‌شویم. بد نیست گاهی بایستیم و تماشا کنیم. از پوستۀ من» بیرون بیاییم و خودمان را در کنار دیگران بگذاریم. کافی‌ست گاهی سهل باشیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها